آیه 87 سوره طه
<<86 | آیه 87 سوره طه | 88>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
قوم به موسی گفتند: ما به میل و اختیار خود خلاف وعده تو نکردیم و لیکن اسباب تجمل و زینت بسیاری (از فرعونیان) بار دوش ما نهادند و ما آنها را در آتش افکندیم و چنین سامری (فتنهانگیز بر ما) القا کرد.
گفتند: ما با اراده خود با وعده تو مخالفت نکردیم، بلکه ما را وادار کردند که بارهایی سنگین از زیور و زینت این قوم را حمل کنیم، پس آنان را [در آتش] انداختیم و به همین صورت سامری هم [آنچه از زیور و زینت داشت] در آتش انداخت.
گفتند: «ما به اختيار خود با تو خلاف وعده نكرديم، ولى از زينتآلات قوم، بارهايى سنگين بر دوش داشتيم و آنها را افكنديم و [خود] سامرى [هم زينتآلاتش را] همين گونه بينداخت.
گفتند: ما به اختيار خويش وعده تو خلاف نكرديم. بارهايى از زينت آن قوم بر دوش داشتيم. آنها را در آتش بيفكنديم. و سامرى نيز بيفكند.
گفتند: «ما به میل و اراده خود از وعده تو تخلّف نکردیم؛ بلکه مقداری از زیورهای قوم را که با خود داشتیم افکندیم!» و سامری اینچنین القا کرد...
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
ملكنا: ملك (بر وزن خلق) مصدر «ملك يملك» است، جوهرى گويد: فتح آن از كسر، افصح است، بعضى ها آن را به ضم (م) خوانده اند. طبرسى آن را قدرت و اختيار معنى كرده است، يعنى ما با قدرت و اختيار خود وعده تو را تخلّف نكرديم.
اوزارا: وزر (بر وزن جسر) سنگينى و سنگين، آن اغلب درباره گناه به كار رفته كه بار سنگينى است بر گردن گناهكار، جمع آن اوزار است، در آيه شريفه، زيور آلات اوزار و اثقال ناميده شده است.
قذفناها: قذف: انداختن، گذاشتن، رها كردن. «قذفناها» انداختيم آنها را.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالُوا ما أَخْلَفْنا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنا وَ لكِنَّا حُمِّلْنا أَوْزاراً مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْناها فَكَذلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ «87»
(مردم به موسى) گفتند: ما به ميل و ارادهى خود خلاف وعده نكرديم، وليكن از زيور آلات قومِ (فرعون، چيزها و) بارهايى بر ما نهاده شد، پس ما آنها را (در آتش) افكنديم پس اينگونه سامرى (بر ما) القا كرد.
پیام ها
1- گناهكاران براى فرار از مجازات، به بهانههايى چون اجبار و اكراه و فشار خارجى پناه مىبرند. «ما أَخْلَفْنا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنا»
2- مال حرام، خرج كار حرام مىشود. «مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ» (زيور آلاتى كه فرعونيان از راه ظلم بدست آورده بودند و به ارث به بنىاسرائيل رسيده بود، سرانجام خرج ساخت بت وگوساله شد.) «1»
3- چه بسا جلوهها، زيورها واموال دنيا كه براى انسان وزر ووبال است. «أَوْزاراً»
4- منحرفان از سرمايهى خود مردم براى گمراه كردن آنان و رسيدن به اهداف شوم خويش استفاده مىكنند. «مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ»
5- جامعهى سست ايمان و سلطهپذير، با يك ترفند هنرمندانه همه چيز خود را مىبازد. «فَكَذلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ»
6- تلقين منحرفان وهنرنمايى آنان در جامعه بىاثر نيست. «أَلْقَى السَّامِرِيُّ»
7- شخص مجرم مىكوشد تا گناه را به گردن ديگران بيندازد. «أَلْقَى السَّامِرِيُّ»
8- بزرگترين ضربهها را عوامل خودى منحرف مىزنند. «السَّامِرِيُّ»
«1». تفسير نمونه.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالُوا ما أَخْلَفْنا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنا وَ لكِنَّا حُمِّلْنا أَوْزاراً مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْناها فَكَذلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ (87)
قالُوا ما أَخْلَفْنا مَوْعِدَكَ: گوسالهپرستان در جواب گفتند: ما خلاف نكرديم وعده تو را. بِمَلْكِنا: به قوت و اختيار و سلطنت خود، بلكه اگر مالك امر خود مىبوديم و سامرى ما را به حال خود مىگذاشت و اين تسويلات نمىكرد، ما خلاف وعده نمىكرديم و بر آن ثابت قدم بوديم. مراد آنكه اغيار، شبهه را واقع ساختند در قلوب ما، و فاعل مسبب مىباشد، و مخلف وعده كسى است كه شبهه را واقع ساخت؛ پس او كأنه همچو مالك ما است.
و لكن اين جواب پذيرفته نيست، زيرا با تسويلات و تدليسات سامرى، اختيار از آنها سلب نشد، بلكه به سوء اختيار پيروى كردند، ممكن بود مانند بقيه ثابت باشند.
نزد بعضى اين جواب كسانى است كه گوساله نپرستيدند و بر دين موسى باقى بودند براى رفع عذر از منع آنها به موسى گفتند: ما قدرت و تمكن نداشتيم بر منع گوسالهپرستان به جهت زيادى عده آنها.
روايت شده كه گوسالهپرستان ششصد هزار، و بقيه دوازده هزار بودند.
وَ لكِنَّا حُمِّلْنا أَوْزاراً: و لكن برداشته بوديم بارها. مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ: از زينتهاى گروه قبطيان كه عاريه كرده بوديم از ايشان. فَقَذَفْناها: پس بيفكنديم آنها را در آتش تا آب شود. فَكَذلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُ: پس همچنين بيانداخت سامرى آنچه زيور داشت.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قالُوا ما أَخْلَفْنا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنا وَ لكِنَّا حُمِّلْنا أَوْزاراً مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْناها فَكَذلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ (87) فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ فَقالُوا هذا إِلهُكُمْ وَ إِلهُ مُوسى فَنَسِيَ (88) أَ فَلا يَرَوْنَ أَلاَّ يَرْجِعُ إِلَيْهِمْ قَوْلاً وَ لا يَمْلِكُ لَهُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً (89) وَ لَقَدْ قالَ لَهُمْ هارُونُ مِنْ قَبْلُ يا قَوْمِ إِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ وَ إِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمنُ فَاتَّبِعُونِي وَ أَطِيعُوا أَمْرِي (90) قالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَيْهِ عاكِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنا مُوسى (91)
قالَ يا هارُونُ ما مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا (92) أَلاَّ تَتَّبِعَنِ أَ فَعَصَيْتَ أَمْرِي (93) قالَ يَا بْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَ لا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرائِيلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي (94) قالَ فَما خَطْبُكَ يا سامِرِيُّ (95) قالَ بَصُرْتُ بِما لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُها وَ كَذلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي (96)
ترجمه
گفتند تخلّف نكرديم وعده ترا باختيارمان ولى ما بار كرده شديم ببارهاى گران از زيور قوم پس انداختيم آنها را پس همچنين انداخت سامرى
پس بيرون آورد براى آنها گوسالهاى، كالبدى كه بود مر او را بانگ گوساله پس گفتند اين است خداى شما و خداى موسى پس فراموش كرد
آيا پس نمىبينند آنكه بر نميگرداند بسوى آنها سخنى را و مالك نميباشد براى آنها زيانى و نه سودى را
و بتحقيق گفت مر ايشانرا هارون از پيش اى قوم جز اين نيست كه امتحان شديد بآن و همانا پروردگار شما خداى بخشنده است پس پيروى كنيد مرا و اطاعت نمائيد فرمان مرا
گفتند هميشه خواهيم بود بر او مقيمان تا بر گردد بسوى ما موسى
گفت اى هارون چه باز داشت تو را وقتى كه ديدى آنها را كه گمراه شدند
از آنكه متابعت كنى مرا آيا بيرون رفتى از فرمان من
گفت اى پسر مادر من مگير محاسنم و نه سرم را همانا من ترسيدم كه بگوئى جدائى افكندى ميان بنى اسرائيل و مراقبت نكردى سخن مرا
گفت پس چيست اين كار بزرگ تو اى سامرى
گفت بينا شدم بچيزى كه بينا نشدند بآن پس گرفتم مشتى از جاى پاى آن فرستاده پس انداختم آنرا و اين چنين كارى را خوب جلوه داد براى من نفسم.
تفسير
پس از آنكه حضرت موسى بقوم اعتراض فرمود بتقريب مذكور در آيات سابقه آنها در مقام معذرت خواهى عرضه داشتند ما باختيار تام و ميل طبيعى خودمان تخلّف از عهدى كه با شما كرده بوديم ننموديم ولى سامرى ما را فريب داد و بار گرانى بدوش ما گذارد كه زيور و زينتهاى طلاى قبطيانرا كه عاريه نموده بوديم و در وقت بيرون آمدن از مصر براى آنكه متوجّه بعزم حركت ما نشوند مسترد ننموديم در كوره آتش افروخته او انداختيم يا باز يورهائى كه از آنها آب دريا بيرون انداخته بود اين معامله را كرديم براى آنكه از گناه تصرف در آنها فارغ شويم و خود سامرى هم آنچه از آن زيورها داشت در آن گود ريخت پس از مجموع آنها گوسالهاى كه عبارت از كالبد و جسدى بود داراى صوتى مانند صوت گوساله بيرون آورد براى قوم پس او و كسانيكه بدوا باو گرويده بودند گفتند اين گوساله خداى شما و خداى موسى است و آنهم بصوت خود تصديق مينمود و گفتند موسى فراموش كرد كه خدا اينجا است يا گم كرد راه وصول بحقّ
جلد 3 صفحه 521
را و بطلب او در كوه طور توقف نمود و بعضى گفتهاند مراد آنستكه سامرى فراموش كرد عهد ايمان بخدا و پيغمبر او را و بنابراين جمله فنسى كلام مستقلى است از خداوند و بنابر قول اوّل جزء مقاله سامرى و اصحاب او است لذا خداوند در مقام ردّ آنها فرموده آيا نمىبينند كه اگر از آن گوساله سؤالى نمايند جواب نميدهد و نميتواند بآنها ضررى و نفعى برساند و تفصيل اين واقعه در سوره بقره ذيل آيه و إذ واعدنا موسى گذشت و از سعيد بن جبير نقل شده كه سامرى از اهل كرمان بوده و در بنى اسرائيل نفوذ كلمه داشته و بعضى گفتهاند از خود آنها بوده ولى نفاق داشته و بعضى گفتهاند قبلا در بلدى بوده كه اهل آن گاو پرست بودند و محبت آن در دل او جاى داشته لذا مرتكب اين امر شنيع شده در هر حال حضرت هارون قبل از مراجعت موسى عليه السّلام از كوه طور قوم را موعظه و نصيحت فرموده بود باين تقريب كه اى قوم من اين امتحان و ابتلائى است از جانب خداوند بسبب گوساله كه از شما شده گول سامرى و اتباع او را نخوريد و گوساله را پرستش ننمائيد خداوند و پروردگار شما همان خداى يكتاى بخشنده مهربان است كه حضرت موسى بشما معرفى كرده و چنانچه عهد كرديد در غيبت برادرم اطاعت و متابعت از من نمائيد ثابت و راسخ باشيد و دين حق را از دست ندهيد آنها در جواب گفتند ما دست از عبادت گوساله بر نميداريم تا موسى بسوى ما مراجعت نمايد و قمّى ره فرموده آنها اراده نمودند هرون را بكشند و او فرار كرد و قوم بكار خود ادامه دادند تا مدّت ميقات كه چهل شب بود بپايان رسيد و چون روز دهم ذو الحجّه شد خداوند الواح تورية را بموسى عليه السّلام عطا فرمود و باو وحى شد كه ما قوم تو را در فتنه انداختيم و سامرى آنها را گمراه كرد و گوساله پرست شدند و آن صداى گوساله كرد حضرت موسى عرض كرد پروردگارا گوساله را سامرى ساخت صدا را كه باو داد فرمود من دادم چون ديدم پشت بمن كردند و رو باو آوردند خواستم فتنه آنها را افزون كنم پس موسى عليه السّلام مراجعت نمود و هرون را مورد عتاب قرار داد و فرمود چه چيز باز داشت تو را چون ديدى قوم گمراه شدند بعبادت گوساله از آنكه متابعت كنى مرا در غضب براى خدا و مقاتله با اهل كفر و ارتداد يا چرا دنبال من نيامدى و مرا از اين واقعه خبردار ننمودى و در هر حال كلمه لا در ألّا زائده است آيا نافرمانى مرا
جلد 3 صفحه 522
نمودى كه گفتم متعصّب در دين و مجاهد در راه حق باش و قمّى ره فرموده كه آنحضرت در اين حال چنان خشمگين شد كه الواح تورية را انداخت و ريش و سر برادر را گرفت و بجانب خود كشيد و كلام مذكور را فرمود و هرون براى تحريك حس عطوفت و مهربانى آنحضرت متذكر نسبت خود شد و عرضه داشت اى پسر مادر من ريش و سر مرا مگير من ترسيدم كه تو بفرمائى چرا جدائى و تفرقه انداختى ميان بنى اسرائيل چون اگر ميخواستم با آنها جنگ كنم يا از آنها كنارهگيرى نمايم لابد يك دسته با من بودند و يكدسته بر من و قهرا دو دستگى و اختلاف روى ميداد ميان آنها و اگر ميخواستم بشما ملحق شوم و واقعه را عرضه بدارم ترسيدم بگوئى چرا از دستور من كه تو را خليفه قرار دادم و گفتم مشغول باصلاح امور آنها باش تخلّف نمودى چون اصلاح موقوف بود بآنكه در ميانشان باشم و نصيحت و دلالت نمايم و بمدارا رفتار كنم تا شما مراجعت نمائيد و تصميم خودتان را در باره آنها اتخاذ فرمائيد و در علل از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون پرسيدند از آنحضرت كه چرا موسى عليه السّلام سر و ريش برادرش را گرفت و بجانب خود كشيد با آنكه او تقصيرى نكرده بود جواب فرمود براى آنكه او مفارقت از قوم نكرد و ملحق بموسى عليه السّلام نشد ولى اگر از آنها جدا شده بود عذاب نازل ميشد حقير عرض ميكنم شايد مقصود اين باشد كه آنها مستحق عذاب بودند و نبايد مورد ترحّم شوند و حضرت موسى بالطّبع غيور و هارون مترحّم بود پس حضرت موسى روى بسامرى نمود و شديدا او را مورد عتاب قرار داد كه اين چه كارى بود كردى و چه وادار كرد تو را باين امر شنيع او گفت آنروز كه خداوند فرعون و فرعونيان را غرق نمود من در مقدّمه لشگر شما بودم و ديدم و متوجّه شدم كه هر جا مركوب جبرئيل پا ميگذارد زمين در زير پاى او حركت ميكند و كسى متوجّه باين امر نبود من مشتى از خاك زير پاى او برداشتم و نگهداشتم و در جوف گوساله ريختم او زنده شد و صدا كرد و اين عمل را نفس امّاره بسوء من در نظرم جلوه داد كه خوب كارى است و هنرمندى مرا نزد قوم آشكار ميكند و مرتكب شدم و شرح اين قضايا قبلا در سوره بقره و اعراف گذشته است و گفتهاند تشدّد موسى عليه السّلام بهارون براى تنبه قوم بخطاء خودشان بود و الا او ميدانست كه ساحت هارون منزّه از تقصير است
جلد 3 صفحه 523
و كاملا بوظيفه خود عمل نموده است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالُوا ما أَخلَفنا مَوعِدَكَ بِمَلكِنا وَ لكِنّا حُمِّلنا أَوزاراً مِن زِينَةِ القَومِ فَقَذَفناها فَكَذلِكَ أَلقَي السّامِرِيُّ (87)
گفتند ما مخالفت نكرديم وعده ترا باختيار خود در متابعت هارون و لكن برداشتيم و زرهايي از زينتهاي قوم فرعون پس انداختيم در آتشي که سامري افروخته بود و همين سامري هم انداخت، بني اسرائيل دو فرقه شدند، يك دسته متابعت هارون را كردند و آنها عده كمي بودند، و يك دسته مخالفت كردند و آنها بسيار بودند گفتند وعده تابعين دوازده هزار بودند وعده مخالفين ششصد هزار و اينکه كلام كلام متابعين بود.
(قالُوا ما أَخلَفنا مَوعِدَكَ بِمَلكِنا) يعني باختيار اراده و قصد مخالفت نداشتيم و دست از متابعت هارون بر نداشتيم.
(وَ لكِنّا حُمِّلنا أَوزاراً مِن زِينَةِ القَومِ فَقَذَفناها) (اشكال) زينت فرعونيان آنچه که با خود داشتند که در دريا غرق شدند و از بين رفت و آنچه که در منازل گذارده بودند که بني اسرائيل برنگشتند بمصر تا آنها را اشغال كنند (جواب) بعضي گفتند که از آنها عاريه كرده بودند براي روز عيد خود، و بعضي گفتند دريا بيرون انداخت و بعيد نيست که پس از آنكه غرق شدند اجساد آنها روي آب افتاد بني اسرائيل گرفتند و زينتهاي آنها را از آنها خارج كردند و بر داشتند و تعبير باوزار شايد براي اينکه بوده که فرعونيان آنها را مالك نبودند و
جلد 13 - صفحه 82
از طريق حلال دست نياورده بودند تا بر بني اسرائيل جزو غنائم باشد و حلال، بلكه از ظلم و تعدّي بوده و بايد بني اسرائيل تصرف نكنند، لذا القاء كردند سامري آنها را جمع كرد و القاء در آتش كرد و آب كرد گوساله طلايي ساخت که مفاد.
(فَكَذلِكَ أَلقَي السّامِرِيُّ) است که اينکه نحوه القاء كرده در آتش و آب كرده، و ممكن است تعبير باوزار بمعني اثقال باشد که آلوده به زخارف دنيوي شوند، لذا قذف كردند و قذف بمعني رمي است و از اينکه باب است قذف محصنه که رمي بزنا است (وَ قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعبَ) احزاب آيه 26 حشر آيه
(العلم نور يقذفه اللّه في قلب من يشاء).
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 87)- بنی اسرائیل که خود را در برابر اعتراض شدید موسی (ع) دیدند و متوجه شدند به راستی کار بسیار بدی انجام دادهاند، در مقام عذر تراشی بر آمدند و «گفتند: ما به میل و اراده خود از وعده تو تخلّف نکردیم» (قالُوا ما أَخْلَفْنا مَوْعِدَکَ بِمَلْکِنا).
در واقع این ما نبودیم که به اراده خود گرایش به گوساله پرستی کردیم، «بلکه مقداری از زیورهای قوم را که با خود داشتیم افکندیم و سامری این چنین القا کرد ...» (وَ لکِنَّا حُمِّلْنا أَوْزاراً مِنْ زِینَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْناها فَکَذلِکَ أَلْقَی السَّامِرِیُّ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم